مکتوبات

تحلیل‌های مستقل، متعهد و عدالت‌خواهانه درباره دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم

مکتوبات

تحلیل‌های مستقل، متعهد و عدالت‌خواهانه درباره دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم

تصویر صدا و سیمایی از انقلاب را دور بریزید | مجتبی_دانشطلب

تصویر صدا و سیمایی از انقلاب را دور بریزید | مجتبی_دانشطلب

تصویر صدا و سیمایی از انقلاب برساخته مسئولین نظام است، با این تصویر نمی‌توانید آنها را در نسبت با انقلاب به چالش بکشید. این تصویر را خودشان ساخته‌اند و طبیعتا برای تفسیر آن در اولویت قرار دارند. برای اینکه انقلاب معنای تازه‌ای پیدا کند باید اول از چنبرهٔ این تصویر صدا و‌ سیمایی بیرون بیاید.

مثلا در تصویر صدا و سیمایی، انقلاب امری همگانی بود‌ه که همه گروه‌ها و آحاد مردم در آن حضور داشتند. در دهه فجر تصاویر حضور ملی‌ها و‌ چپ‌ها و بی‌حجاب‌ها در صدا و سیما دیده می‌شود، که همه در مبارزه سیاسی یا مسلحانه شکست خورده بودند و در روزهای پایانی حکومت با مردم همراه شدند.

انقلابِ سکولارها به هیچ جا نرسید، شاه همه را با موفقیت شکست داد. بعد از ۳۲ ملی‌ها منزوی، چپ‌ها در تبعید و چریک‌ها و مجاهدین تا اواسط دهه ۵۰ سرکوب و تار و مار شدند. هیچ کدام از این گروه‌ها نقش خاصی در انقلاب «اسلامی» به رهبری یک «آخوند» نداشتند و حضور پایانی‌‌شان جز تقلایی برای سهم‌طلبی نبود.

تصویر صدا و سیمایی در تناقض کامل با رفتار خود حکومت هم قرار دارد. کاری که امام تا پایان دهه شصت با گروه‌های ملی، چپ و مسلح کرد تاوان طلبکاری و دشمنی آنها با انقلاب بود. انقلاب ایران نسبتا آرام به پیروزی رسید، اما ولع سکولارها برای دزدیدن انقلاب آن را خونین و به سال‌هایی پر از تلفات منتهی کرد.

صدا و سیما در تصویرش از انقلاب با سانسور شعار حکومت اسلامی، که در روزهای آخر به جمهوری اسلامی تبدیل شد، با سانسور ممانعت از حضور بی‌حجاب‌ها در برخی تظاهرات، با سانسور تظاهرات علیه بی‌حجاب‌ها، و با نمایش حضور خیابانی کسانی که عمدتا در دهه شصت زندانی و اعدام شدند به آنها باج می‌دهد.

روشنفکر هرگز نمی‌تواند با «آخوند» کنار بیاید، این را خودشان به صراحت می‌گویند اما صدا و سیما هم سکولارها را در انقلاب صاحب سهم می‌کند و هم تلاش می‌کند روند سهم‌خواهی آنها را به خیانت تعبیر کند! این خوددرگیری نه تنها به بصیرت منتهی نمی‌شود که روندی منتهی به «زوال معنا» را به بار می‌آورد.

در میان مسئولین اصلاحطلب‌ها تکلیف‌شان مشخص است، آنها به طرف سکولاریسم غش کرده‌اند اما هنوز شعار امام و انقلاب می‌دهند. اصولگراهایی هم که می‌خواهند خودشان را «مذهبیِ خوب» نشان بدهند تا مورد توجه روشنفکرها قرار بگیرند رفتار مشابه اصلاحطلبان دارند؛ قمیش آمدن برای دشمنان خونی انقلاب و امام!

فاجعه روایت انقلاب در اصولگراهای زیبا این است که خودشان نمی‌توانند با هم کنار بیایند، اما در باج دادن به سکولارها برای نشان دادن چهره مقبول از انقلاب و امام اتفاق دارند. این از نداشتن اعتماد به نفس و توهم جذب دیگران ناشی شده؛ جذب دیگران در حالی که خودشان دارند از همدیگر فاصله می‌گیرند.

مسئله هرگز این نیست که انقلاب اسلامی و امام خمینی مطلق هستند، مسئله دم زدن از انقلاب و امام، همزمان با خوشبینی به دزدان انقلاب و دشمنان امام است. یکی از دو طرف را باید گرفت؛ یا رومی روم، یا زنگی زنگ. اما این سال‌ها وسط گرفتن، نوسان، و باج دادن به اغیار جای سیاست را گرفته است.

اگر بشود انقلاب را از چنبرهٔ این جذاب سازی‌های مصلحت اندیشانه بیرون آورد این احتمال هست که روزنه‌های کوچکی پدیدار شود تا انقلاب به معنای مردمی و خواسته‌های ساده و صریحش بازگشت کند، و اگر نه دستکم تناقضش با کسانی که می‌خواهند تنها از لفظ و عنوان انقلاب و امام بهره ببرند فهمیده شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.